۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

فیل...تر

آقا جون این چه وضعیه. کل سرور بلاگ اسپوت رو بستن. اینو بریم به کی بگیم؟ پیش کی شکایت کنیم، هر چی هم ایمیل میزنی کسی جوابگو نیست. بلکه این ایام تموم شه این کار مسخره هم دیگه تکرار نشه. بجای بستن وبلاگهای مورد دار که شاید کمتر از 5 درصد کل وبلاگها باشه کلا صورت مسئله رو پاک کردند. احسنت به این درایت. باید بهشون مدال داد.

حالا اگه دیدیم تا یه هفته دیگه درست نشد بنده همین جا اطلاع رسانی میکنم که من یک وبلاگ قدیمی توی بلاگفا با همین آدرس دارم که میشه گفت متروکه بوده و چون از قالبهای بلاگفا خوشم نمیومد اونجا رو کار نمی کردم. در صورت رفع این مشکل که همینجا ادامه میدم در غیر اینصورت ادامه راه میشه همین آدرس منتها در بلاگفا.

مرسی

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

محبت مصنوعی

چرا بعضی از ما نمی تونیم صادقانه رفتار کنیم؟ چرا نمی تونیم راحت حرف دلمون رو بزنیم؟ واسه چی وقتی به کسی دیگه علاقه ای نداری بازم اصرار داری تظاهر کنی که اینطور نیست؟ عزیز من مگه محبت و عشق با رودرواسی درسته؟ وقتی می بینی نمی تونی طرفت رو خیلی دوست داشته باشی بهش بگو. صادقانه و روراست اینو بهش بگو. شاید بگی نمی خوام اون رو از خودم برنجونم. درسته شاید طرفت اون موقع ازت برنجه و دلخور شه. حتی ممکنه اعتماد به نفسش کم شه . اما در واقعیت این رنجوندن نیست. رنجوندن واقعی وقتی هست که شما مدتها وقت و زندگی و انرژی خودتون رو صرف رابطه ای کنید که هیچ لذت و زیبایی براتون نداره. دلخوری واقعی وقتی پیش میاد که شما در طولانی مدت اون رو با نقش بازی کردن هاتون به خودتون وابسته کردید و بعد به جایی می رسید که می بینید دیگه نمی تونید ادامه بدید و با قطع ناگهانی رابطه ضربه بزرگی به طرفتون می زنید. پس در همون ابتدا وقتی به این نتیجه رسیدید که نمی تونید طرفتون رو واقعا و عمیقا دوست داشته باشید، نگران این ناراحتی های ساده نباشید. اگر شخص مقابل شما شخصیت نرمالی داشته باشه مطمئن باشید اعتماد به نفسش هم خدشه دار نمیشه چرا که یک انسان نرمال خیلی راحت با این قضیه کنار میاد و میدونه که اگر شما اون رو کامل نپذیرفتید قطعا افراد برتری هستند که اون رو بپذیرند. پس به جای اینکه نقش بازی کنید و انرژی عاطفی طرفتون رو بی دلیل تخلیه کنید، به محض اینکه کاملا از این قضیه مطمئن شدید خیلی راحت و صادقانه موضوع رو با طرفتون در میان بذارید. فکر نمی کنم هیچ زن یا مردی که دارای سلامت عقلانی و حسی هست دلش بخواد توی یک رابطه ی یک طرفه باشه. اما اگر هم طرفتون این شرایط رو نداره بازهم شما فقط کاری رو انجام بدید که درسته. لطفا صادق باشید.

محبت مصنوعی ممنوع

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

سفر

دوستان عزیز یک مدتی نیستم و میرم سفر. دارم میرم جنوب و جزیره های زیبا و گرم خودمون. بعد از این همه سر و کله زدن با دانشجوها و چونه زدنشون سر نمره دیگه باید یه تجدید قوا بشه. احتمالا نتونم به وبلاگتون سر بزنم. به بزرگی خودتون ببخشید. وقتی برگردم حتما همه پستهایی رو که جا موندم میخونم.
دوستتون دارم

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

زندگی یعنی...

به زبان دکتر شریعتی " زندگی یعنی نان، آزادی، ایمان، فرهنگ و دوست داشتن".

اگه نون درست و حسابی نداریم، اگه آزادی مون کمه ، اگه ایمانمون سسته، اگه فرهنگ مون بعضی جاها می لنگه، ، اما یک چیز می تونیم داشته باشیم. تمام و کمال . می تونیم دوست داشته باشیم. با عشق زندگی کنیم تا زندگیمون تهی نباشه. با هم مهربون باشیم.می تونیم دوست داشتن رو تمام و کمال تجربه کنیم. این دیگه فقط دست خودمونه. دوست داشته باشیم و مهربون باشیم حتی اگه جای باقی چیزها توی زندگیمون خالیه.

دوستت دارم بدون هیچ کدوم از چیزهای دیگه که معنی زندگی میده.

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

داستانهای دانشجویان 1


دانشجو1: استاد نمره من چند شده؟

استاد: خوب نبوده، فکر می کنم 8/5 شدی .

دانشجو1: وای استاد تورو خدا، اگه اینو بیفتم اون یکی درسم هم حذف میشه، هم نیاز برداشتم. تورو خدا پاس بدید.

استاد: حالا ببینم چی میشه، احتمالا بهت پاس بدم اما ترمهای دیگه از این خبرا نیست ها.

دانشجو1: ممنون استاد خیلی ممنون...

یک ساعت بعد

دانشجو1: استاد لطفا همون رو 12 بدید که مشروط نشم.

استاد با تعجب و شماتت به دانشجو نگاه می کند.

دانشجو1: خب 11 بدید.

استاد:

دانشجو1: خب 5/10

استاد: اصلا نمره واقعی خودت رو میذارم.

دانشجو1: نه استاد پس همون 10، همون 10 خوبه دیگه . مرسی پس همون 10.

دانشجو2: استاد اگه من اینبار بیفتم رکورد دار میشم. 4 باره که این درس رو میفتم .

استاد: فکر نمیکنم با 4 بار ثبت بشه. باید چند بار دیگم بیفتی تا توی کتاب گینس ثبتت کنند.

دانشجو2:

دانشجو3 ( حدودا 20 سالی با استاد تفاوت سنی داره): استاد من که هیچی ننوشتم کلا از بیخ عربم .

استاد: واقعا هیچی ننوشتی؟!!!

دانشجو3: نه استاد ولی یک 10 به ما بدید.

استاد: هیچی ننوشتی چطوری بهت 10 بدم؟

دانشجو3: خب شما رعایت سن منو بکنید. اگه رعایت سن منو بکنید به 10 میرسه.

استاد:

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

تولدت مبارک

عزیزدلم بازهوا برفی شد و نزدیک روز تولدت. تولد 24 سالگیت. نزدیک تولدته و تو از من دوری. امسال پنجمین ساله که تولدت رو بدون تو جشن میگیرم. نمیدونم هنوزم مثل همیشه به یادم هستی یا نه. اما میدونم الانم مثل همیشه اون لبخند قشنگت روی لبته. اینجا برف اومده درست مثل روزی که رفتی. یادته من از سرما بدم میومد و تو برعکس طاقت گرما رو نداشتی؟ یادته اون همه لحظاتی رو که با هم شاد بودیم؟ یادته اون خاطرات قشنگی رو که داشتیم؟ حتما یادته، تمام لحظاتی رو که با هم خندیدیم و تمام لحظه هایی که با هم گریه کردیم. یادته خیلی ها به رابطه من و تو غبطه می خوردند؟ بهمون می گفتن دو قلوهای به هم چسبیده. شاید تو ندونی اما من یادمه که دوستام می گفتن مگه میشه، خواهرو برادر اینقدر به هم نزدیک و باهم یکی. یادته چقدر وقتی کوچیک بودی محکم بغلت می کردم و فشارت میدادم و تو هم هیچی نمی گفتی و میخندیدی؟ یادته وقتی رو که دیگه کم کم بزرگ شدی و دیگه توی بغلم جا نمیشدی بهت گفتم دیگه نمیتونم اونطوری تو بغلم فشارت بدم و تو مثل همیشه لبخندت تمومی نداشت. می دونی که خیلی دلم تنگ شده، خیلی حرفها دارم که بهت بگم که بیانش سخته. اما روزی که ببینمت بجای حرف زدن فقط میخوام ساعت ها نگات کنم و هیچی نگم. خودت تمام حرفهامو میدونی. تمام دلتنگی ها مو.

عزیزکم تولدت مبارک


عشق از خاک دمید، دانه در خاک شکفت، و تو در خاک نخواهی پوسید

خنده ات با همه زیبایی و لطف ، مانده در خلوت اندیشه من

و خدا می داند واپسین گرمی معصوم نگاهت چه شکوهی دارد

و یقین می دانم تا ابد

عشق در خاک نخواهد پوسید


۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

دل های بزرگ

میگن این روزها عشق واقعی وجود خارجی نداره . میگن نمیشه یک عشق با شکوه داشت.میگن نمیشه به عشق ها اعتماد کرد. عزیز من چرا اینطوری فکر می کنی؟ اگه نمی تونی یک عشق واقعی رو قبول کنی و اگه نتونستی تجربه اش کنی فکر نمی کنی مشکل از نیت و احساس خودت باشه؟
یک جمله از دکتر شریعتی می نویسم که توش کلی حرف هست تفسیرش با خودشما
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند. ( دکتر علی شریعتی )