۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

کدوم یکی؟ سنتی یا...

یکی از زندگیش راضی نیست میگه چون سنتی ازدواج کردم، انتخاب خودم نبود ، نتونستم خوب بشناسمش و یا ... یکی میگه زندگی فلانی دوام نداشت چون قبل ازدواج با هم دوست بودن و اینطور ازدواجها دوام نداره و .... کدومش درسته؟
چرا ما فقط بلدیم شعار بدیم؟ چرا دنبال ریشه های مشکل نیستیم؟ سنتی یا غیر سنتی چه ربطی به دوام زندگی داره؟ شما که میگی چون سنتی بوده راضی نیستم، مگه خود جنابعالی همراه مادر محترمه نرفتید و طرف رو نپسندیدی؟ یا شما خانمی که داشتی سر سفره عقد با صدای بلند بله می گفتی مگه این خودت نبودی که با دوبار دیدن طرف سریع تصمیم گرفتی و بله گفتی؟ یا شما، شما که یک سال با طرف رفتی و اومدی و گشتی، مگه عیبهاشو ندیدی که باز ادامه دادی؟ دیدی ولی با خودت چی فکر کردی؟گفتی عیبی نداره فعلا فقط یه اسم بره تو شناسنامه بعد به بقیه اش فکر میکنم؟ یعنی چی؟ چرا داریم خودمون رو توجیه می کنیم؟
میدونم متاسفانه تو ایران بعضی ازدواجهای سنتی بخصوص در خانواده های متعصب که حتی توانایی یک تحقیق جامع و کامل رو هم ندارند، آدم رو محدود میکنه و جلوی شناخت کافی رو میگیره ولی ما خودمون چرا باید عجله کنیم؟ با همین روش سنتی هم با گذشت زمان میشه شناخت بهتری پیدا کرد. خیلی از موارد سنتی خوب و ایده آل پیش میاد . خیلی از آشنایی های غیر سنتی هم عاقبت خوبی داره. از نظر من مهم نیست شروع آشنایی از کجا و چطور بوده. یکی رو خانواده ها معرفی می کنند، یکی تو محل کار آشنا میشه، یکی تو دانشگاه یا حتی یکی از طریق اینترنت و.. آره چه اشکالی داره. نحوه شروع آشنایی مهم نیست. بهرحال دو نفر ممکنه به هر طریقی سر راه هم قرار بگیرن این مهم نیست. آره توی رسانه های ما تبلیغات به شکلی هست که آشنایی ها رو از هر طریقی جز با پادرمیانی خانواده ها تقبیح کرده و غلط جلوه داده و حتی خیلی جاها دیدیم که درصد شگفت آوری از طلاق را به ازدواج های غیر سنتی اختصاص دادن. اما من میگم اینها مبالغه است. برید توی دادگاه خانواده ببینید. یکی غیر سنتی ازدواج کرده و کارش به جدایی کشیده ، بغل دستیش سنتی. اصلا نمیشه گفت کدوم درسته کدوم غلط . غلط اینه که ما نمی ذاریم شناختمون کامل بشه و سریع تصمیم می گیریم و یا حتی طرف رو میشناسیم و می دونیم فلان مشکل رو داره که بعدها کنار اومدن باهاش مشکله ولی بازم ادامه میدیم.
حرف من اینه، چه سنتی چه غیر سنتی ، باید برای شناخت وقت بذاریم. باید شناخت در حدی که برای شروع زندگی لازمه حاصل شه. ( دارم میگم لازم نه کافی چون بهرحال تا قبل از شروع زندگی نمیشه خیلی چیزها رو از طرف فهمید).اول بشناسیم بعد تصمیم بگیریم. یه تصمیم درست.

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

بازی نکن

اول از همه خدمت کسانی که براشون سوء تفاهم پیش اومده عرض کنم که من نه قصد جبهه گرفتن در مقابل آقایون رو دارم و نه می خوام فقط خانمها را محق جلوه بدم. شاید یکی دو تا از نوشته هام طوری بوده که ایجاد سوء تفاهم کرده اما منظور من از این نوشته ها فقط خانمها و یا آقایون نبوده. علت اینکه بیشتر در مثالهام خانمها رو جانب حق گرفتم این بوده که خب همه میدونیم خانمها در این زمینه درصد بیشتری دارند و کمتر کسی به فکر حقوق اونهاست حتی خودشون. بهرحال تاکید می کنم نوشته های من در اینجا کلی است و مرد و زن نداره. امیدوارم دیگه سوء تعبیر نشه.
موضوعی که گاهی در بعضی روابط دیده میشه، می بینیم که دو نفر مدتها با هم هستند، با هم وقت می گذرونند حتی به هم محبت می کنند اما محبتشون به دل نمیشینه. متعجبم که چطور بازم حاضر میشن به این رابطه ادامه بدن؟ یکی به طرفش محبت می کنه ، دوست داشتن رو به زبون میاره و اعمال و رفتارش هم این رو شاید تصدیق کنه اما آدمی که کمی حواسش جمع باشه می فهمه که این محبت مصنوعیه. ظاهریه.
واقعا برام سواله چرا؟ رابطه ای رو دیدم که دو نفر مدتها با هم بودند. خیلی هم به ظاهر به هم محبت می کردند اما کاملا مشخص بود که این محبت، قلبی نیست. نمی دونم آیا در یک رابطه چیزی به اسم محظوریت چه معنی میده؟ از نظر من در یک رابطه عاطفی اصلا نباید چنین چیزی مطرح باشه.
شما آقا و یا خانم عزیز اگه واقعا و قلبا نمی تونی طرفت رو دوست داشته باشی نیازی نیست نقش بازی کنی. همون لحظه که فهمیدی نمی تونی اونو واقعا دوست داشته باشی ، همین که فهمیدی اون کسی نیست که می خواستی، همونجا رابطه رو تموم کن. مطمئن باش طرفت نه نیازی به ترحم و محبت مصنوعی داره و نه یک رابطه عاطفی می تونه با رودربایستی پیش بره و نه اینکه با ادامه ی رابطه قراره معجزه ای رخ بده و احساس تو دگرگون بشه. مطمئن باش طرفت وقتی به چشمات نگاه می کنه، وقتی لبخندهای مصنوعی تو رو می بینه می فهمه. می فهمه که این عشق نیست که داری ابراز می کنی فقط یک بازیه و همیشه یک علامت سوال آزاردهنده تو ذهنش هست که چرا؟ دلیل این بازیگری چیه.
نه عزیزمن، برای هم نقش بازی نکنید. شاید شمائی که این بازی رو میکنی برای خودت دلیلی داری. شاید احساس نیاز به حفظ رابطه، شاید احساس ترحم به طرف و یا چیز دیگه، ولی هر چی هست اصلا چیز با ارزشی نیست.
مطمئن باشید اگر صادقانه رابطه رو تموم کنید طرفتون بیشتر راضی خواهد بود تا اینکه بعد از مدتها گذشت زمان ( و قطعا ایجاد وابستگی که اجتناب ناپذیر هم هست ) متوجه بشه که دلیل اون محبتهای مصنوعی چی بوده.
اگر درگیر چنین مسئله ای هستید همین امروز اقدام کنید و موضوع رو منطقی و صادقانه با طرفتون در میان بذارید که امروز بهتر از فرداست
.