۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

تشریفات و استرس

گاهی می بینیم بعضی از افراد سر هیچ و پوچ نگران میشن و دچار استرس شدید. یا اینکه خیلی از افرادی که نسل قبل از ما هستند خودشون رو به آداب و رسوم و یا حتی عادات خرافی مقید می کنند و توی روابطشون خیلی از تشریفاتی که هیچ لزومی هم نداره استفاده می کنند. مثلا اگر کسی بیاد مهمونی حالا طرف کمی توی احوالپرسی حواسش جای دیگه بوده کلی دلخور میشن یا اینکه اگر توی پذیرایی یه لحظه دستشون لغزید و چیزی یه خورده به هم ریخت دیگه دارند از خجالت و نگرانی سکته می کنند حالا می بینی اصلا هم مهمون شخص غریبه ای نبوده و بقول معروف از اون خودمونی ها بوده. منکه اصلا تشریفات اضافه و اینکه آدم بخواد سر این مسائل پیش پا افتاده خودشو اذیت کنه و یک شبانه روز نگران باشه که حالا که اینطور شد اون طرف میره پشت سر من چی میگه یا چی فکر میکنه و چقدر بد شد و فلان، اصلا قبول ندارم. اصلا یه چیزهایی گاهی می بینم که شاخ در میارم . آخه اگر یه بچه 15 ساله توی کوچه شما رو دید و فقط یه سلام کرد و رفت دیگه این چه اهمیتی داره که مثل بچه ها برید گله و شکایت کنید که مثلا بچه ات با من اینطوری برخورد کرد. یا اینکه وای من ده سال بزرگتر بودم چرا اون زودتر از من وارد شد؟ آخه این کارا چیه این مزخرفات چیه؟ طرف حواسش نبوده که به شازده تعارف کنه که شما اول بفرمایید اونم توی یک مجلس 200 نفره که همه در حال ورود هستند. حالا شما یک ثانیه دیرتر وارد شدی چی شد؟ ناقص شدی؟
من نمی گم احترام چیز بدیه خیلی هم خوبه.احترام متقابل و حتی احترام به بزرگتر. اما بزرگتری که بخواد سر این چیزهای پیش پا افتاده که اصلا هم قصد و غرضی در اون نبوده گله و شکایت کنه باید بگم نه تنها نمیشه اسم بزرگتر روش گذاشت بلکه از نظر فکری بسیار انسان کوته فکر و کوچکی است. قبول دارم خیلی از آداب و رسوم ما واقعا با ارزشه اما متاسفانه ما ایرانی ها داریم سر تشریفات و آداب بیهوده وقت و فکرمون رو تلف می کنیم. چرا اینقدر فکر و اعصابمون رو برای این چیزهای بیهوده خراب کنیم وقتی بود و نبودشون هیچ تاثیری روی زندگی نداره؟

۱۶ نظر:

  1. سلام دوست عزیز
    ظهر آدینه شمابخیر
    آپم تشریف بیارین

    پاسخحذف
  2. موافقم، برخی از این آداب و رسوم اضافیتند
    و فقط بدرد قرنها پیش میخورن
    متاسفانه بعضی ها با از دست دادن اونا چیزی ندارن که جایگزینشون کنن و شاید این یه دلیله که به یه سری شیوه های قدیمی مثل کنه میچسبند

    پاسخحذف
  3. سلام مهربونم
    اول اینکه میام پست هات رو میخونم ولی قبول کن کامنت گذاشتن سخته مینویسم ولی ارسال نمیشه گاهی نمی نویسه و.............
    با حرفات موافقم توجامعه امروزی مااکثر بزرگترها هم یه توقع های نابجایی از کوچکترها دارن توقع دارن کوچکترشون یه ساعت دست به سینه وایسه وتعارف کنه وجوون ترها هم حال وحوصله ندارن چندین موردش رو خودم دیدم جالب اینکه یه دفعه یکی اومدتو دفتر دفترهم شلوغ سریع جواب سلامش رو دادم وکارش رو انجام دادم حرف باهاش نزدم والبته بی احترامی هم نکردم ولی طرف رفته بود به بابام گفته بود دخترت بهم بی احترامی کرده حال واحوال نکرده حرف نزده و..........

    پاسخحذف
  4. سلام.
    من کاملا با این حرفا موافقم.
    به همین خاطر چندساله که توی مجالسی که ازین جو ها داشته باشه پا نمیذارم.
    مثلا همین آخریش ماله فوت شوهرخالم بود.
    تا مجلس هفت ،بخاطر اینکه اونا شوکه ی فوت باباشون بودند،من اینهمه براشون ازینور به اونور دویدم و کارهارو ردیف کردم،اما چون روز هفت سرما خورده بودم و نرفتم مراسم ،کلی انتقاد و حرفای مختلف شنیدم.

    پاسخحذف
  5. نه متاسفانه کارای تایپی نیست.
    کاره سختی نیست اما زماااااااااااااااان میخوام.
    میخوام اون درسو حذف کنم چون در توانم نیست.
    اما میذارم آخرای ترم حذف میکنم که دیگه واسه اون هم فرصتی نمونه.
    معمولا رسم شده که پایان نامه هایی که توی خارج ارایه میشند رو میارند ترجمه میکنند و اسمه خودشونو میزنند صفحه ی اولش و ........

    پاسخحذف
  6. سلام.خوبین استاد؟بنده هم بافرمایشاتتون موافقم

    پاسخحذف
  7. متاسفانه ..انگار احترام برای هر کس معنای متفاوتی داره

    پاسخحذف
  8. سلام.به نظر من هر چیزی یه اصولی داره,مثل رانندگی تو خیابون,واگه کسی یه چیزی رو نادیده گرفت باید اونو بطور علمی برسی کرد ولی به دل نگرفت,چون همه امکان خطا دارنblue

    پاسخحذف
  9. اصلا" به نظر من همه ی این رسوم چرت و پرت رو باید ریخت دور!

    پاسخحذف
  10. امان از این ناراحتی های الکی...
    کاش یه کم خودمون رو از این قید و بندها رها می کردیم

    پاسخحذف
  11. سلام ... یه لحظه اومدم وبلاگتونو ببینم ، فکر کردم اشتباهی اومدم ! خوشگله قالب جدید ...
    و اما ! دو بار اومدم کلی نظر ! تایپ کردم برای این نوشته تون ، ولی هر دو بار اینترنت لعنتی خوابگاه یه هو قطع شد و همه ی نظرات ارزشمند !! من پرید !
    الانم این قدر عجله دارم که نگو ! فقط اومدم بگم که خیلی وقته نوشته تون رو خوندم ... ینی درست همون روز ... کللی هم حرف داشتم واسه گفتن . ولی انگار قسمت نبود ...
    حالا می آم دوباره :)

    پاسخحذف
  12. ای کاش اینو مامان من متوجه میشد اینقدر خودشو اذیت نکنه
    راستی چه خبره رخت وبتو عوض کردی این قشنگه خوبه

    پاسخحذف
  13. سلام و شبتون بخیر دوست عزیز
    فرا رسیدن ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بر شما دوستداران اهل بیت علیهما السلام تسلیت باد.
    با داستان قاسم جگرکی آپم [بدرود][گل][گل][گل]

    پاسخحذف
  14. همین مسائل پیش پا افتاده باعث کدورت و اختلاف میشه.
    برای دستمالی قیصریه را آتیش زدن.

    پاسخحذف