۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

اوضاع خراب


اونروز داشتیم با همکارا در مورد نظام آموزشی جدید در دوره ابتدائی و کلاس شنا و ... صحبت می کردیم. که این چند ساله ی اخیر دیگه بچه های ابتدایی چیزی به اسم امتحان و استرس امتحان ندارند. راحت میرن و راحت میان و کلاسها متنوع و خلاق برگزار میشه و خلاصه اینکه بچه های امروزی با این اوضاع باید کلی هم از مدرسه رفتن استقبال کنند و این خیلی خوبه که دیگه بچه از همون سنین کودکی با این استرسهای مختلف کلاس و امتحان و ... دست و پنجه نرم نمیکنه.
اما با وجود تمام این تحسینات از نظام آموزشی جدید دو تا مشکل خاطر ما رو مکدر کرد. اول اینکه دیگه کنکور خیلی کمرنگ شده و ثبت نام دانشگاههای مختلف بدون کنکور و حتی بدون شرط معدل ما رو بیچاره کرده که گاهی می بینی دانشجوی عزیزی که نشسته سرکلاس در حد راهنمایی هم سواد نداره. (البته منظورم بعضی دانشجوهاست نه همه دانشجویان عزیز.کسی به دل نگیره). حالا از مکافات سروکله زدن با این اقشار که بگذریم بقول معروف یاد بدبختی های خودمون افتادیم که چقدر توی دوره ی ما استرس و تنش زیاد بود. چقدر برای امتحانات نهایی و ... با اون سن و سال اندک مارو زجر دادن. بعدشم که نوبت به کنکور رسید . اونم با اون همه متقاضی برای دانشگاهها. بعد که لیسانس گرفتیم دیدیم نه بابا از کار خبری نیست گفتیم ادامه تحصیل بدیم بلکه یه فرجی بشه. حالا اومدیم دانشگاه با این اوضاع کاری و با این وضع فجیع تدریس در دانشگاه اونم با اعمال شاقه. که تازه معلوم نیست بعدا این اوضاع بدتر از این نشه. خلاصه که داشتیم می گفتیم این همه سختی و بدبختی واسه متولدین دهه 60 که افزایش جمعیت اون دوره مارو به چه روزی انداخته که یکی از همکارا موضوع جالب و البته دردناک دیگری رو مطرح کرد که تابحال بهش فکر نکرده بودیم. اینکه بله متولدین دهه 60 در جریان باشن که با این اوضاع تورم و جمعیت و ... احتمالا در سالمندی دیگه کسی از عهده مخارج نگهداری ما بر نیاد و حتی خانه سالمندان هم با تراکم جمعیت روبرو باشه. بعد از اون هم در جریان باشید که احتمالا بعد از فوت هم زمین برای خاکسپاری پیدا نشه. نه که پیدا نشه . پیدا که میشه منتها با این قیمت های هنگفت و قبرهای چند طبقه و فروش نقد و اقساط و... و بچه های نسل ما که احتمالا زیاد هم عاطفی نخواهند بود ، خیالتونو راحت کنم که جنازه روی زمین می مونه. فکر می کنم باید مثل غیرمسلمانان جنازه سوزونده شه
!!!


۹ نظر:

  1. vay zari khoda nakoshatet mordim az khande.vaghean ham inam harfi bude ha.bayad ghosseye on mogharam bokhorim?

    پاسخحذف
  2. سلام با عرض خسته نباشيد و تبريك عيد فردا
    بايد عرض كنم همه آدما مثل هم نيستن خيلي با مرامن
    دليل نميشه بگين دهه 60 ژدر مادر را رو ميبرن خانه سالمندان
    اصلا اينجوري نميشه تو استان ما با اين وسعتش يه دونه خانه سالمندان داره اونم مال پير مردهاي يا پير زنهاي هست كه جاي رو ندارن
    اصلا موفق نيستم بچه هاي امروزي ميتونن خيليم عاطفي باشن بستگي به خانواده داره و بزرگ كردنشون

    پاسخحذف
  3. والا الان که قبر ها چند طبقه ای شده ..احتمالا چند سال دیگه به علت کمبود جا همین کارو میکنن

    پاسخحذف
  4. سلام.بذار بمیریم.بعد مردنمون دیگه به مامربوط نمیشه.اون دیگه مشکل بقیه است.حالارو چطوری با نداری سر کنیم؟

    پاسخحذف
  5. زری جون من متولد 69 ام منم با دهه 60 ها حساب میشم همون بلا سرم میاد؟
    آقا یک ساله من 70 ایم اصلا نمی خوام بسوزم

    پاسخحذف
  6. اتفاقا سوزوندن بدن مرده اونقدر ها هم بد نیست، حداقل خاکسترت آزاده که بپره لای شاخ و برگ درختا
    بهتر از موندن تو تاریکی عمق زمینه

    پاسخحذف
  7. با سلام و خسته نباشید به شما دوست عزیز
    امیدوارم همیشه سرحال و شاد باشید
    من یه داستان روی وبلاگم گذاشتم خوشحال میشم با نظر گرمت من و همراهی کنی ممنون

    پاسخحذف
  8. خوشحالم که من دهه 60 به دنیا نیومدم. اما امیدوارم اوضاع بهتر شه

    پاسخحذف
  9. سلام ... ممنون بابت " موفق باشی " و اینا ! البته قبول نشدم متاسفانه !!
    بعدش : چه پست غمناکی ... دلم گرفت همچین !

    پاسخحذف